گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دهم
[سوره المائدة ( 5): آیات 41 تا 50 ] ....



ص : 333
اشاره
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ
لِلْکَ ذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوكَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِ عِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ
یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ
41 ) سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُكَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُ رُّوكَ شَیْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ )
فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ( 42 ) وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما
أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ ( 43 ) إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُديً وَ نُورٌ یَحْکُ مُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا
اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ
صفحه 150 از 214
فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ ( 44 ) وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ
( الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ( 45
وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِعِیسَ ی ابْنِ مَرْیَمَ مُ َ ص دِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُديً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ
وَ هُديً وَ مَوْعِظَۀً لِلْمُتَّقِینَ ( 46 ) وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ ( 47 ) وَ
أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُ َ ص دِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ
الْحَ قِّ لِکُ لٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَۀً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّۀً واحِ دَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ
مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ( 48 ) وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ
ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ ( 49 ) أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّۀِ یَبْغُونَ
( وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ ( 50
، ص: 337
[سوره المائدة ( 5): آیه 41 ] .... ص : 337
اشاره
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ
لِلْکَ ذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوكَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِ عِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ
یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ
(41)
ترجمه و شرح .... ص : 337
خداوند متعال در این آیه شریفه رو سخن را با فرستاده خود قرار داده و توضیح میدهد از لحاظ وظیفه پیغمبري که دارد قضیّه به
شخص او مربوط نیست لذا نباید اینکه میبیند پارهیی از مردم بسوي ، ص: 338
کفر شتاب میورزند مایه اندوهش گردد زیرا وي کاري جز رساندن فرمان خدا ندارد.
اینک میفرماید:
اي فرستاده خدا و اي رسول گرامی رفتار آن کسانی که بطرف کفر و پوشانیدن حقایق شتاب میورزند ترا غمگین و اندوهناك
نسازند خواه رفتار آنانکه بزبان گویند ایمان آوردهایم و دلهایشان ایمان نیاورده است و منافقند و خواه آنان که به یهودیّت باقی
ماندهاند.
بگفتار تو کاملا گوش میدهند براي اینکه آنان را تکذیب کنند و براي مردمان دیگر و یهودیان خیبر جاسوسی نمایند، اینها از
شدّت تکبّر و بغضی که با تو دارند به محضر تو حاضر نشدهاند کلامهاي خدا را در تورات تحریف میکنند و از جا و موضع خود
آن کلمات را تغییر میدهند حرام تورات را حلال و حلال آن را حرام قلمداد میکنند و سخنان تو را نیز تحریف مینمایند و با
اینکه نسبت به کلام خدا و کتاب خودشان یهودیان چنین هستند چگونه متوقّع هستی در باره تو نباشند و به تو ایمان آورند. یهودیان
صفحه 151 از 214
خیبر به یهودیان مدینه میگویند محمّد صلّی اللّه علیه و آله مانند این یعنی این گفتار محرّف ما بشما دستور و فتوي دهد آن را
بگیرید و به آن عمل نمائید و اگر غیر از آن بگوید از آن بر حذر باشید و به آن عمل ننمائید و کسی را که خدا اراده آزمایش او را
یا عذاب و هلاك و رسوائی او را نموده است او هرگز قدرت بر چیزي ندارد که اراده خدائی را از خود دفع کند و دور سازد.
این جماعت کسانی هستند که خداوند نخواسته و اراده نفرموده ، ص: 339
است که دلهاي آنها را طاهر و پاکیزه گرداند و در دنیا براي آنان رسوائی و بدبختی خواسته و در آخرت براي آنها عذاب بزرگ و
عقاب عظیمی مهیّا فرموده است.
از این آیه استفاده میشود:
-1 منافقین کسانی هستند که به ظاهر ایمان میآورند ولی در باطن از کافر بدترند.
-2 یهودیان به سخنان دروغ مخالف تورات گوش داده از حق اعراض کنند و علماي آنها تورات را تغییر داده و به خدا افترا
میبندند مسلمین نباید در باره قرآن گناهان آنها را تکرار نمایند.
-3 جماعت یهود بخاطر ارتکاب گناهان و اعراض از تورات همیشه در ذلّت خواهند بود و مسلمین باید از آنان عبرت بگیرند تا
ذلیل و خوار نگردند.
-4 نباید در برابر قرآن به احادیث مجعول که مخالف قرآن است اعتنا نمود.
(41)
، ص: 340
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 340
اي رسول مستطاب اندوهناك می مباش از کفر ارباب هلاك
کز عنادت میشتابند آن کسان سوي کفر و هست دینشان بر لسان
بر زبان گفتند آمنّا و هیچ نیستشان ایمان بقلب اندر بسیج
وز کسانی هم که هستند از یهود منکر اسلام و دینند از جحود
بشنوند از بهر تکذیب تو حرف از دروغی تا مگر بندند طرف
بشنوند از تو کلامی با فروغ تا بر او پیرایه بندند از دروغ
آنچه تو ناگفته باشی پس بسهل نسبتش بر تو دهند از کفر و جهل
للکذب باشند سمّاعون چنین باز سمّاعون لقوم آخرین
یعنی آنچه بشنوند از تو همان بازگو سازند بهر دیگران
نامدستند آن جماعت پیش تو دستشان از دور نفی از کیش تو
میدهند از میل تغییر کلام بعد از آنکه وضع شد در هر مقام
وان بد از تورات در رجم زنا که یهود از وي نمودندي ابا
بودشان دعوي که در تورات نیست حکم رجم این بل بموسی افتري است
تازیانه تا چهل باید زدن زانی و زانیه را در انجمن
زان که بر تفصیل شایع گشته بود این عمل ما بین اشراف یهود
صفحه 152 از 214
شد زنائی اندر اشراف یهود گفتگو در حکم آن بسیار بود
پس ز خیبر بر یهود یثرب آن عرضه کردند از پی نظم و نشان
تا بپرسند از رسول معتمد که چه باشد حکم آن از رجم و حدّ
، ص: 341
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 341
اشاره
مصطفی بر رجم فرمان داد زود شد پدید انکار این حکم از یهود
که نباشد حکم رجم اندر کتاب گفت ز امر حق رسول مستطاب
کاندرین معنی به ابن صوریا کوست دانا بر کتاب اندر شما
میکنیم این امر خواهید ار رجوع تا نماند اختلاف اندر وقوع
پس بگفتند آنچه او گوید بجاست واقف از تورات و حکم ما مضی است
حاضر آمد گفت پس پیغمبرش آنکه داري بر خدائی باورش
حاضر آور کو کز تو پرسم یک سخن صدق آن گوئی اگر دانی به من
هست در تورات برگو یا که نیست حکم رجم اندر زنا و اندازه چیست
گفت ترسم گر نگویم صدق آن برقی آید بهر حرقم ز آسمان
هست در تورات زان نبود شکی بهر آن کش نیست در دین مسلکی
گفت چون شد که یهود آن را ابا مینماید از تجاهل در زنا
گفت بهر آنکه ز اشراف یهود این عمل سر زد نشد حکمی که بود
داشتند از خوف یا از رشوتی مکتتم از بهر پاس حرمتی
تا زنائی ابن عمّ پادشاه شد عیان هم گشت پامال آن گناه
عذري آمد پس اواسط را بدست کز چه پوشیدار که آن حکم حق است
از چه بر ما منحصر شد حکم حق بر اعالی نیست این حکم و نسق
تا نگردد ابن عمّ شاه رجم بعد از این در ما ندارد راه رجم
پس بپوشیدیم آن حکم از کتاب رجم بر حدّ مبدّل در عقاب
تا که باشد عام حکم اندر حصول بر کسی عذري نباشد در قبول
، ص: 342
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 342
آمد این آیت که تحریم کلام مینمایند این جماعت از مقام
صفحه 153 از 214
اینچنین گویند گر داده شوید حکم ز او بر جند و تعمیم از امید
پس بگیرید و بفضل آرید آن ور نماید حکم رجم آ بیگمان
پس نمائید از قبول آن حذر زان که ندهد بر مراد ما ثمر
خواهد ار حق فتنه از بهر کس فتنه میباشد عقوبت هر نفس
پس بتوانی شدن مالک بکار بهر او چیزي ز حق در رفع ضار
یعنی ار خواهد عقوبت بر کس او تو نه قادر به دفعش یک تسو
چون زمام اختیار اندر امور نیست بر دست تو از نزدیک و دور
هر چه او خواهد شود از بیش و کم از اراده و علم و اسرار قدم
نقشها بر پرده زد نقاش غیب نقش کی داند رموز حس و عیب
تا تواند داد تغییري به رنگ یا کند با کلک آن نقّاش جنگ
ان کسان را هیچ علام الغیوب می نخواهد تا شود طاهر قلوب
پاکی دل چون نخواهند از هلاك هم نخواهد حق بر ایشان قلب پاك
هستشان رسوائیی در این جهان جزیه و خواري و ترس از مال و جان
هم مر ایشان راست در دیگر سراي مر عذابی بس بزرگ از خبث رأي
(41)
، ص: 343
شأن نزول .... ص : 343
تفسیر علیّ بن ابراهیم نوشته: یهودیان بنو النضیر و بنو قریظه از اولاد هارون بودهاند و عدّه بنو النضیر هزار نفر و بنو قریظه هفتصد نفر
بوده است و بنو النضیر از حیث ثروت و مال و منال در رفاه بوده و با عبد اللّه بن ابیّ رئیس منافقون هم سوگند بودهاند و بنو قریظه
مانند آنها در رفاه و ثروت نبودند و روي همین تفوّق و برتري بنو النضیر در قراردادي که با یکدیگر امضاء کرده بودند نوشتند که
اگر بنو النضیر فردي از بنی قریظه را کشتند نصف دیه مقتول را بپردازند و قاتل را بر روي خري وارونه سوار کنند و او را در شهر
بگردانند.
ولی اگر بنو قریظه فردي از بنو النضیر را کشتند قاتل را به کیفر قتل بکشند و تمام دیه مقتول را از او بگیرند وقتی که رسول خدا
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به مدینه هجرت فرمود طوایف اوس و خزرج بدین اسلام درآمدند و یهودیان ضعیف شدند و اتفاقا قتلی
بدین شرح در میان آنها رخ داد:
مردي از بنو قریظه یک نفر از بنو النضیر را به قتل رسانید بنو النضیر مطابق قرارداد قبلی میخواستند قاتل را بکشند و تمام دیه مقتول
را بستانند.
بنو قریظه گفتند ما به آن قرار داد که بر خلاف تورات تنظیم شده تن در نمیدهیم زیرا ما خود را در آن وقت ناگزیر از امضاء آن
دیده ، ص: 344
بودیم اکنون حاضریم محمّد صلّی اللّه علیه و آله را به عنوان قضاوت بین خود حکم قرار دهیم.
بنو النضیر نزد عبد اللّه بن ابیّ رفتند و از او خواستند که نزد محمّد صلّی اللّه علیه و آله برود و از او بخواهد که به نفع بنو النضیر
صفحه 154 از 214
قضاوت کند وقتی که به پیامبر مراجعه نمودند این آیه نازل شد.
سپس پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند تو اعلم و داناترین یهود هستی گفت چنین میگویند، فرمود: من شهادت
میدهم که معبودي جز ذات پروردگار نیست که قوي و توانا و خداي بنی اسرائیل است که دریا را براي شما شکافت و شما را از
غرق شدن نجات داد و آل فرعون را غرق نمود و غمام را بر سر شما افکند و منّ و سلوي را براي شما فرستاد و کتابی براي شما داد
که حلال و حرام را در آن ذکر نموده اکنون به من بگو آیا در این کتاب چیزي مییابی که به موسی دستور رجم و سنگسار کردن
را در باره زناي محصنه داده باشد؟
عبد اللّه بن صوریا گفت: آري و اگر ترس از خداي تورات نمیداشتم که مرا نابود کند هر آینه کتمان مینمودم سپس آیه 15
همین سوره نازل شد و بعد از آن ابن صوریا از جا برخاست و گفت اکنون موقع آن است که به خداوند و به تو پناه ببرم از
چیزهائی را که یادآور میشوي که ما آن را کتمان میکنیم و مأموري که صرف نظر کنی و عفو نمائی و دو دست خود را باز کرد
و پیامبر را در بر گرفت، پیامبر از او اعراض نمود سپس ابن صوریا از رسول خدا سه سؤال کرد و پاسخ درست شنید و مسلمان شد و
یهودیان زبان به طعن و شماتت به این ، ص: 345
صوریا گشودند.
و اینکه این آیه در باره چه کسی نازل گردیده مفسّرین آراء مختلفی را ذکر نمودهاند:
به نظر سدّي در باره ابو لبابه انصاري نازل گردیده است.
به عقیده عکرمه و شعبی در باره مردي از یهودیان نازل شده که یکی دیگر از یهودیان را کشته بود و به یکی از هم سوگندهاي
خود از مسلمین گفته بود که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سؤال کند که اگر دیه مقتول را بپذیرد دعوي خود را نزد او ببرد و
اگر دستور کشتن قاتل را بدهد دعوي مزبور را نزد او نبرد.
به گفته ابو هریره در باره عبد اللّه بن صوریا است که بعد از اسلام آوردن مرتد گردید.
بطوري که امام محمّد باقر علیه السّلام نیز فرمودهاند، امّا ابن جریح و مجاهد گفتهاند این آیه در باره منافقین نازل گردیده است که
سخن چینی مینمودند.
، ص: 346
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 346
قوله تعالی: قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ.
فاه یعنی دهان که در حال رفع فوه و در حال نصب فاه و در حال جرّ فیه خوانده میشود.
چنانکه در آیه 14 سوره رعد میفرماید:
إِلَّا کَباسِطِ کَفَّیْهِ إِلَی الْماءِ لِیَبْلُغَ فاهُ.
یعنی مگر مانند کسی که دو کف دست خود به سوي آب باز کرده تا به دهانش برساند و جمعش افواه است.
چنانکه در آیه 5 سوره کهف میفرماید:
کَلِمَۀً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ.
یعنی کلمهاي است که فقط از دهانشان خارج میشود و حقیقتی ندارد.
، ص: 347
صفحه 155 از 214
[سوره المائدة ( 5): آیه 42 ] .... ص : 347
اشاره
سَمَّاعُونَ لِلْکَ ذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جاؤُكَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُ رُّوكَ شَیْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ
( فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ( 42
ترجمه و شرح .... ص : 347
خداوند متعال در این آیه شریفه خوي نکوهیده یهود را بیان نموده توضیح میدهد که اندیشه دینی آنان بر اساس افسانهها و خرافات
است و اساس صحیحی ندارد و شعار دانشمندان آنها تغییر احکام توراة و رشوه خواري است معذلک اگر براي امر قضاوت نزد تو
آمدند بین آنان داوري کن تا حق و حکم خدا را بشنوند و محبت بر آنان تمام شود گر چه آنان در نظر دارند از موقعیت داوري تو
سوء استفاده کنند و اگر چنانکه خودداري نمائی طبعا در صدد انتقام بر میآیند ولی در عین حال چون خدا ناصر و معین تو میباشد
امکان ندارد که بتو ضرر برسانند و اگر خواستی میان آنان حکم کنی بعدالت و یا بقولی بر طبق قرآن و شریعت اسلام حکم فرما
البته معلوم است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هیچگاه بر خلاف عدل و قسط حکم نمیکند لذا این دستور براي شبهه
یهود بلکه مسلمین است که توهّم نکنند که حضرت بواسطه عداوتیکه یهود و منافقین دارند اعمال أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 10 ، ص: 348
غرض نموده و بر خلاف عدل حکم کند و همچنین بخاطر قطع طمع آنانکه فکر میکردند که حضرت بین شریف و وضیع و قوي و
ضعیف فرق میگذارد در صورتی که اجراء عقوبت و مجازات بعدل در باره جنایتکاران از شئون تدبیر پروردگار و تهدید افراد
هوسرانی است که سبب شیوع فحشاء میشوند و هتک احترامی که افراد شهوت پرست از اعراض مردم نموده و ناموس آنان را بخطر
میافکنند تنها بدینوسیله میتوان ترمیم کرده و اعضاء اجتماع را با این کیفر و مجازات تعدیل نموده و عضو فاسد و مفسد را مجازات
نمود اینک میفرماید:
این جماعت یهود ناقلان دروغ و جاسوسان مروج کذب هستند و مردمانی هستند حرامخوار و رشوهگیر اگر نزد تو آیند و رأي تو را
در موضوع زناي محصن و غیر آن بخواهند مخیر هستی که در بین آنها حکم کنی یا از قضاوت براي آنها اعراض نمائی و آنها را
رد کنی و اگر از آنها اعراض نمائی و حکمی ندهی هرگز قادر نیستند بتو زیانی برسانند و دشمنی نمایند زیرا خدا نگهدار تست و
اگر خواستی در میان آنان حکم کنی بعدالت و مطابق احکام قرآن و شرایع اسلام قضاوت کن زیرا خداوند مردمان عدالت کار و
میانه رو را دوست میدارد از این آیه استفاده میشود:
یهودیان باحکام مندرج در تورات عمل نکردهاند و نمیکنند و از مراجعه بقرآن هم منظورشان طفره از احکام الهی است لذا
( مسلمانها باید متوجه قباحت امر آنان شده و احکام قرآن را صحیحا و دقیقا اجرا نمایند. ( 42
ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 10 ، ص: 349
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 349
صفحه 156 از 214
بشنوند از تو سخنها با فروغ بر تو تا بندند بهتان و دروغ
بر خلاف آنچه تا بشنیدهاند شرح با انباء جنس خود کنند
رشوه خواراند آنها بر حرام میدهند احکام تغییر از مقام
سحت را فرمود حیدر رشوه است اندر احکام خدا وین حجت است
مزد نر بر ماده بجهاندن عیان هم بهاي خمر و مزد کاهنان
اجرت کتبی که اندر ضابطه گردد آن بر فسق و ظلمی واسطه
وجه میته وجه میسر وجه کلب مهر بعنی اعنی فجور از اخذ و جلب
گفت صادق ع هر چه از راه حرام بر کف آید سحت باشد بالتمام
و اندر اینجا سحت قصد از رشوت است هر بیانی در مقامش حکمت است
پس بیایند ار تو را اهل کتاب بینشان کن حکم از راه ثواب
تا بگردان روي و رد کن تا روند سوي اهل ملّت خود بیگزند
تا بشرع خود کنند آنها عمل اصلح است این مر تو را ز اهل ملل
پس تو خود باشی مخیّر اي رسول گر کنی اعراض ور سازي قبول
جمعی این تخییر را ز اهل خبر گفته منسوخ است از حکم دگر
از أن احکم بینهم که عنقریب شرحش آید گر ز فهمستت نصیب
گفته در این آیت اعراض ار کنی نیست ضرّي وز زیانها ایمنی
ور که خواهی کرد حکمی ز افتقاد حکم کن ما بینشان از عدل و داد
مقسطین را دوست دارد ذو الکرم پس عجب کایشان نمایندت حکم
(41)
، ص: 350
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 350
قوله تعالی: أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ.
- سحت- بضمّ سین اسم مصدر و شیء مستأصل شونده گفته می شود و این کلمه سه بار در قرآن و همه در سوره مائده آیات 42
63 آمده است. -62
چنانکه در آیه مورد بحث ذکر شده.
سحت- بفتح سین بمعنی استیصال و از بین بردن است.
چنانکه در آیه 61 سوره طه میفرماید:
لا تَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذابٍ- یعنی بخدا دروغ نبندید و گر نه شما را با عذاب مخصوص مستأصل و ریشهکن میکند.
مراد از سحت در آیات مذکور حرام است. و راغب در علّت تسمیه آن نوشته گوئی حرام دین و مروّت شخص را از بین میبرد.
ولی مرحوم طبري در علّت تسمیه سه قول نقل کرده.
1) قول زجاج که گفته حرام سبب استیصال و هلاکت است. )
صفحه 157 از 214
2) قول جبائی که گفته در حرام برکتی نیست و مستأصل شده ریشهکن میگردد. )
3) قول راغب که از خلیل نقل میکند: رسول خدا فرموده سحت رشوه گرفتن در قضاوت است و نیز بقیمت سگ اجرت زانیه، )
قیمت مشروب، اکل مال یتیم و ربا و غیره سحت اطلاق شده است.
چنانکه تفسیر عیاشی و مجمع البیان نیز نوشته است.
، ص: 351
[سوره المائدة ( 5): آیه 43 ] .... ص : 351
اشاره
( وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ ( 43
ترجمه و شرح .... ص : 351
خداوند متعال در این آیه مبارکه در برابر گفته ایشان که گفته بودند: اگر پیغمبر اسلام چنین حکم داد بپذیرید و گر نه از آن رو
گردان شوید یک پرسش از روي شگفتی میکند که چرا با آنکه تورات در دست ایشان است و حکم خدا در آن معیّن شده به تو
داوري میدهند چون تو حکمی بنا بر شریعت خود که تصدیق کننده تورات است بکنی حکم تو و حکم تورات سبب تأیید
یکدیگر میشود و چگونه پس از این روي بر میگردانند و دوري میجویند.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی با دشمنی دیرین یهود با تو و مبارزه آنان با دین اسلام بسی شگفتآور است که از تو درخواست حکمیّت نمایند
که حکم زناء با بانوي شوهردار را بیان کنی این نیست جز از نظر اینکه ، ص: 352
عقیده آنان بر اساس صحیح نبوده بلکه پیرو خرافات و افسانه میباشند.
زیرا حکم واقعه صریحا در تورات بیان شده با اینکه شعار و آئین آنان تورات است آن را تکذیب مینمایند.
و اگر اینها به توریۀ ایمان داشتند این قدر دست تحریف در آن دراز نمیکردند.
ولی بطمع اینکه شاید حکمیّت تو بر وفق مرام آنها باشد و غرض فاسد آنان بدین وسیله تأمین گردد واقعه را نزد تو مطرح میکنند
که در آن باره حکم دهی و چون حکم تو نیز هرگز بر وفق مرام آنها نیست آن را نخواهند پذیرفت چنانکه حکم تورات را
نپذیرفتند.
از این آیه استفاده میشود که یهود باحکام مندرج در توراة عمل نکردهاند و نمیکنند و از مراجعه به قرآن هم منظورشان طفره از
احکام الهی است.
لذا مسلمانان باید متوجّه قباحت امر گشته و احکام قرآن را صریحا و دقیقا اجرا نمایند.
(43)
، ص: 353
صفحه 158 از 214
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 353
زان که تورات است نزد آن گروه و اندر آن حکم اله از کلّ وجوه
نیست پس تحکیم مقصود یهود یا اقامه شرع و یا اجراي حدود
بلکه باشد قصدشان اهوان امر بر هر آنچه آمد از سلطان امر
پس کنند اعراض از حکم تو زود چونکه حکم رجم آري بر یهود
وان موافق اندر آیین مبین با کتاب حق و تورات متین
باور ایشان نباشد و اعتماد هیچ بر حکم که آرند انقیاد
(43)
، ص: 354
[سوره المائدة ( 5): آیه 44 ] .... ص : 354
اشاره
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُديً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَ کانُوا
( عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ ( 44
ترجمه و شرح .... ص : 354
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که تورات وسیله هدایت و رهبري بشر بوده است، معارف و احکام حقوقی و جزائی
بسیاري در بر دارد و نیز وظیفه پیامبران از بنی اسرائیل که پیرو دین توریۀ بودند احکام الهی را تبلیغ و اختلاف مردم را بر طبق آن
حلّ و فصل نمودند و احکام تورات در آن مدت در جامعه بشر فرمانروا بوده است.
البته باید توجّه داشته باشیم که تورات کنونی که به دست افراد سودجو و پلید تحریف شده منظور قرآن نیست. أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 10 ، ص: 355
اینک میفرماید:
ما تورات را فرستادیم که در آن هدایت و نور بود یعنی بیان حق و هدایت بر احکام و رهبري بر رضوان خدا و راههاي صلح و
سلام و روشنی و جلاء براي رفع شبهات و ظلمات و جهالت است تا پیامبران که بعد از حضرت موسی علیه السّلام بیایند حتّی عیسی
بن مریم سر تسلیم در پیشگاه حق نهاده و به آن کتاب اذعان و اعتراف نموده و به وسیله آن براي یهود و بین یهود حکم کنند و
همچنین ربّانیّین سرپرستان یهود و احبار یعنی علماء آنها به آنچه را که از کتاب خدا نزد آنها سپرده شد و از آنها عهد مؤکّد توسّط
انبیاء گرفته شده که مسئول حفظ آن و توجّه به آن داشته باشند و شاهد و ناظر و مراقب اجراي مندرجات آن بوده و از هر گونه
تحریف و تغییري آن محفوظ و مصون بدارند و گواهی دهند که آن از جانب حق است و شک و شبههاي در آن نیست بر طبق آن
قضاوت نمایند.
صفحه 159 از 214
لذا اي احبار و علماي یهود از مردم نهراسید و از من بترسید و آیات مرا به بهاي ناچیز نفروشید زیرا چنین کسانی در زمره کافران و
مستور کنندگان حقیقت میباشند.
ضمنا از کلمه هدي و نور در این آیه مبارکه استفاده میشود: که این مزیّت اختصاص به توراة آسمانی ندارد بلکه هر یک از کتاب
هاي آسمانی که احکام حقوقی و جزائی در بردارد برنامه عملی و اجتماعی براي بشر است، و از جمله قرآن کریم که برنامه مکتب
عالی جهان بشریت است باید معارف و احکام آن در دسترس مردم قرار گرفته و بر این اساس اختلاف اعتقادي و عملی مردم حلّ و
فصل ، ص: 356
گردد.
و نیز از آیه مستفاد میگردد که در قضاوت باید فقط از خدا ترسید و از یکی از متداعیین جانبداري ننمود و احکام را بنا به
ملاحظات تغییر نداد و همچنین اخذ رشوه براي تغییر حکم کفر میباشد و چون خداوند متعال یهودیان را بسبب اعراض از تورات
مذمّت کرده لذا مسلمین باید عبرت گرفته و از قضاوت قرآن اعراض نکنند.
(44)
، ص: 357
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 357
شد ز ما توریۀ نازل در امور و اندر آن باشد هدایتها و نور
حکم با وي مینمودند انبیاء که بدند از بعد موسی رهنما
اندر اجراي حقوق از هر مقام آنچه میبود از حلال و از حرام
آن کسان بر حکم اخلاق العباد بودشان تسلیم محض و انقیاد
بهر آن قومی که بودند از یهود شد ز ما تورات نازل در حدود
زان نبیّانند مقصود از یهود بودشان بر قوم زان حکمی که بود
عالمان پاك و ربّانی به نام قصد ز احبار است و زهّاد و گرام
بود امر از حق بر ایشان بیخلاف حفظ آن توریۀ را از انحراف
بر کتاب حق بدند از شاهدان تا که تغییري نیابد ره بر آن
پس مترسید از خلایق در نسق اندر اجراي کتاب و حکم حق
می ز من ترسید در تبدیل حکم تا جلیل آئید از تجلیل حکم
هم به نفروشید آیات مرا بر بهاي اندك از وجه خطا
زان که دنیا بس بود ناپایدار رشوتش تا چیست غیر از ننگ و عار
زان که بر ما انزل الله یک لسان حکم نکند کافرانند آن کسان
(44)
، ص: 358
شأن نزول .... ص : 358
صفحه 160 از 214
تفسیر عیاشی و کشف الاسرار و نمونه بیّنات مینویسد: مالک الجهنی از امام محمّد باقر علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت
فرمودند: این آیه تا بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ در باره ما نازل گردیده است.
ولی عدّهاي از مفسّرین نوشتهاند که این آیه در خصوص بنی اسرائیل نازل شده است، زیرا آنها احکام خدا را تغییر دادند و دلیلشان
هم خبري است که از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل گردیده است.
بعضی از مفسّرین خبر منقول را از براء بن عازب چنین نقل کرده اند که وي گفته رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند که
آیات سهگانهاي که در آخر آن:
فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ- و فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ- و فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ- آمده مخصوص کفّار است.
و نیز از قول شعبی اضافه نموده که ظالمون در باره یهود و فاسقون در باره نصاري و کافرون در باره مسلمین است که از دین اسلام
بر گردند البته بعنوان شأن و نزول نیاورده است.
، ص: 359
[سوره المائدة ( 5): آیه 45 ] .... ص : 359
اشاره
وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ
( کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ ( 45
ترجمه و شرح .... ص : 359
نظر بر اینکه افراد بشر از لحاظ بشریّت و حقیقت انسانیّت یکسانند و هر یک عضو اجتماع هستند و احترام و عضویّت هر فردي مانند
احترام هر یک از افراد و هم وزن آن است لذا اگر فردي احترام حیات و زندگی دیگري را هتک نماید و حیات او را سلب کند حق
زندگی را از خود سلب کرده و به معرض خطر و عقوبت در آورده و زندگی خود را در اثر آن جنایت از دست داده است.
لذا خداوند متعال در این آیه مبارکه پارهیی از احکام که در تورات بوده و اسلام آنها را از میان نبرده میپردازد.
از جمله احکام جزائی که در تورات مقرّر شده آن است که اگر ، ص: 360
کسی فردي را بقتل برساند در اثر این جنایت باید عقوبت شود زیرا حیات و زندگی را از خود سلب کرده است همچنین در صورتی
که براي دیدگان و یا به هر یک از اعضاء افراد دیگر ارزش و احترامی قائل نشود و به عضوي از وي خیانت کند و آن را ساقط
نماید به دیدگان و یا به عضو دیگر خود احترام قائل نشده و همان عضو خود را در معرض عقوبت قرار داده است.
ما در کتاب تورات بر یهودان واجب ساختیم که اگر آدمی آدم دیگر را از روي عمد بقتل برساند و کشنده ممیّز و عاقل و هم کفو
مقتول باشد قاتل باید قصاص شود و بجاي مقتول کشته شود و همینطور چشم بجاي چشم و بینی بجاي بینی و گوش بجاي گوش و
دندان بجاي دندان و هر گونه جراحتی که کسی بکس دیگر وارد سازد مانند قطع دو لب یا آلت مردي یا بیضتین و دو دست یا دو
پا و غیر اینها عینا مانند جراحتی که وارد ساخته باید قصاص گردد، امّا اگر خود مجروح یا ولیّ دم مقتول تصدیق کرد و از قصاص
قاتل یا ضارب گذشت نمود و عفو کرد این گذشت کفّاره گناهان او یعنی عفو کننده خواهد بود یعنی خدا او را میآمرزد و ثواب
صفحه 161 از 214
عظیم نزد خدا خواهد داشت و کسی که کتمان حکم کند و به آنچه که خدا حکم فرموده حکم و قضاوت نکند یا بخلاف آن رأي
دهد چنین مردمی از گروه ستمکاران خواهند بود.
باید توجّه داشت که چنین عقوبت و قصاص بر وفق فطرت و خرد است که اگر در اجتماع فرمانروا باشد انتظام زندگی و آسایش
خاطر مردم بر آن استوار خواهد بود زیرا بهترین وسیله تهدید آن است ، ص: 361
که مردم بدانند و مشاهده کنند که اگر ستمگري کسی را بکشد و یا بر عضو بدن وي جنایت وارد کند براي احترام و تدارك حق
تضییع شده او جنایتکار مانند او عقوبت میشود و از همان قدرت و حقّی که دیگري را محروم کرده براي همیشه از آن حق بیبهره
میگردد.
(45)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 361
باز فرماید که در تورات خاص فرض فرمودیم ما اندر قصاص
نفس بالنفس آنکه یک تن را کشند بر قصاص یک تن این نظم است و پند
چشم بر چشمی و هم گوشی بگوش بینئی بر بینئی بی روي پوش
سنّ بالسنّ و الجروح بالقصاص آنچه دارد بر مساوات اختصاص
هم جراحت را بمثل آمد عوض وین بود حکم حدود از ما فرض
حفظ حدّي نیست ور ممکن تمام چون خراش پوست یا کسر عظام
حکم آن پس کرد باید بردیت وز تصدق کرد کس بر تسلیت
عفو یعنی کرد آن بر ضاربش حق نماید عفو جرم غالبش
کرد آن کفّاره اجرام او حق نویسد بر نکوئی نام او
و آنکه بر آنچه فرستاده خدا حکم نکند اندر احکام قضا
آن گروهند از ستمکاران بقین وضع حق سازند بر ناحق بدین
(45)
، ص: 362
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 362
قوله تعالی: وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ.
عین- یعنی چشم، چنانکه در آیه مورد بحث ذکر شد و جمعش اعین میباشد.
چنانکه در آیه 179 سوره اعراف میفرماید:
وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها- یعنی آنها چشمانی دارند که نمیبینند.
کلمه عین گاهی بمعنی چشمه نیز آمده.
چنانکه در آیه 12 سوره غاشیۀ میفرماید:
صفحه 162 از 214
فِیها عَیْنٌ جارِیَۀٌ- یعنی در بهشت چشمههاي جاري و روان است و جمعش عیون است.
چنانکه در آیه 45 سوره حجر میفرماید:
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ- یعنی همانا پرهیزکاران در باغات و چشمهسارها هستند.
ولی به عقیده راغب معناي اصلی عین چشم است و معناي دیگر به عنایت میباشد، حتّی چشمه را از آن جهت عین گویند که مانند
چشم داراي آب است.
و در بعضی از موارد از کلمه عین نظارت و حفظ و زیر نظر گرفتن مراد است.
چنانکه در آیه 27 سوره مؤمنون میفرماید: ، ص: 363
فَأَوْحَیْنا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا- یعنی باو وحی کردیم که کشتی را زیر نظر ما و با دستور ما بساز.
عین بکسر عین جمع عیناء و آن مؤنث اعین است بمعنی درشت چشم چنانکه در آیه 54 سوره دخان میفرماید:
وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ- یعنی زنان سیمین تن و درشت چشم را به آنها تزویج کردهایم. و قرّة عین- یعنی روشن چشم.
رأي العین- یعنی مشاهده با چشم- عیّن یعنی در مقابل چشم قرار داد و مشخص کرد. و اسم مفعولش معیّن یعنی تعیین و مشخّص
شده. و معین یعنی آشکار جاري و روان چنانکه در آیه 30 سوره ملک میفرماید:
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْ بَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ- یعنی بگو اگر آبشان در زمین فرو رود که آب آشکار و جاري یا آب
سهل الجریان است براي شما میآورد.
، ص: 364
[سوره المائدة ( 5): آیه 46 ] .... ص : 364
اشاره
وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِعِیسَ ی ابْنِ مَرْیَمَ مُ َ ص دِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُديً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ
( وَ هُديً وَ مَوْعِظَۀً لِلْمُتَّقِینَ ( 46
ترجمه و شرح .... ص : 364
خداوند متعال در تعقیب آیات مربوط به تورات در این آیه و آیه بعد اشاره بوضع انجیل نموده و بیان میکند براي دعوت بشر
بمکتب خدا پرستی عیسی بن مریم را پس از پیامبران گذشته بسوي مردم فرستادیم و به وي معارف و احکام تورات را به نیروي
غیبی آموختیم که احکام حقوقی و جزائی و نکاح و طلاق و ارث و سایر احکامی که در تورات ثابت بوده براي مردم بیان کند و
همچنین کتاب انجیل را بر عیسی مسیح فرستادیم که معارف الهی و اصول اخلاق در آن بیان شده و نیز احکام تورات در دین
انجیل نافذ و بقوت خود باقی است جز بعضی از محرماتی که در تورات بعنوان عقوبت یهود بوده آنها را نسخ نمودیم و انجیل
کتاب پند و موعظه براي پرهیزکاران است و در باره خودداري از گناهان و از اخلاق نکوهیده نیز تأکید شده است. أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 10 ، ص: 365
اینک میفرماید:
صفحه 163 از 214
و بر اثر آنان یعنی آثار پیغمبران بنی اسرائیل عیسی بن مریم را فرستادیم که آخرین پیامبر بنی اسرائیل بود و تصدیق احکام ما قبل
خود را از تورات نمود و بر طبق آن حکومت مینمود و او حافظ تورات گردید و از آن چیزي تغیر نداد و چنانکه خود در انجیل
فرمود براي تتمیم تورات آمده بود و ما کتاب انجیل را باو عطا کردیم که در آن کتاب هدي یعنی بیان محبت و دلایل احکام و نور
یعنی رهنمائی بطریق حق و خروج از ظلمت جهل و کفر بود و احکام ما قبل خود را از تورات تصدیق مینمود یعنی هیچ یک از
احکام آن نسخ ننمود و به علاوه کتاب انجیل براي پرهیزکاران هادي و مرشد و حاوي موعظه و اندرز بود یعنی آنها را از معاصی
مانع و بطاعت حق جالب بود.
از این آیه استفاده میشود:
که حضرت عیسی مصدق حضرت موسی و تورات است و در انجیل نیز حقانیت تورات گواهی شده و نیز احکام انجیل موجب
رستگاري بشر بوده و به نور ایمان شخص را منور میسازد.
(46)
، ص: 366
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 366
وز پی آنها که بودند انبیاء بر اثرهاشان درآوردیم ما
عیسی مریم رسول پاك را روشنی دیده افلاك را
کو مصدق بود بر آنها که پیش ما فرستادیم از آیات خویش
بود آن تورات مر تنزیل را پس باو دادیم ما انجیل را
رهنما بود او بتوحید و بنور همچنین بر علم احکام امور
بر طریق حق تعالی روشنی هم مصدق مر بتورات سنی
هم بر آنچه بود از تورات پیش در اصول و فروع از دین و کیش
بود ارشادي خلایق را بحق متقین را وعظ و پندي بر نسق
(46)
، ص: 367
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 367
قوله تعالی: وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ اثر- یعنی جا پا، بازمانده، نشانه، قاموس نوشته:
اثر به باقی مانده و باز مانده شیء گفته میشود بطور کلی اثر عبارت است از علامت و نشانهاي که از چیزي یا از کسی باقی ماند
خواه بنائی باشد یا دینی یا بدعتی یا جاي پائی یا غیر از اینها.
چنانکه در آیه 12 سوره یس میفرماید:
نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتی وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ.
مراد اعمال و کارها و سنّتهائی است که از انسانها باقی میماند.
صفحه 164 از 214
و نیز در آیه 23 سوره زخرف میفرماید:
إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ.
یعنی ما پدران خود را بر دینی و طریقهاي یافتیم و ما آثار و باقی مانده آنها که همان طریقهشان است پیروي خواهیم کرد.
برخی نویسندگان کلمه اثر را بعد و پشت سر نیز معنی کردهاند.
چنانکه گفته میشود:
خرج فی اثره- یعنی در پی او خارج شد شخص سابق که رفته راه و جاي قدمهایش علامت و باقی مانده اوست و آنکه از پس وي
، ص: 368
خارج میشود در علامت و نشانه او قدم بر میدارد.
و جمع اثر، آثار است.
چنانکه در آیه 50 سوره روم میفرماید:
فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ.
یعنی پس بآثار رحمت خدا بنگرید.
ایثار- مصدر و به معنی بگزیدن است. چنانکه در آیه 38 سوره نازعات میفرماید:
وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا.
یعنی زندگی دنیا را برگزید.
امّا به عقیده راغب استعمال اثر در تفضّل و برگزیدن بطور استعاره است.
، ص: 369
[سوره المائدة ( 5): آیه 47 ] .... ص : 369
اشاره
( وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ ( 47
ترجمه و شرح .... ص : 369
خداوند متعال در این آیه شریفه به پیروان انجیل دستور میدهد که باید آنچه در آن کتاب آسمانی از مژده در باره دین اسلام و
بعثت رسول یادآوري شده اظهار نمایند و حکومت کنند، زیرا انجیل قانونهاي تورات را تنفیذ میکند جز چند حکمی در باره
کیفرهاي یهود که خداوند چیزهائی را که از پیش نافرمانی برایشان روا بود به مناسبت نافرمانی حرام ساخت و عیسی پارهیی از آن
چیزهاي حرام شده را دوباره بر آنان حلال کرد.
زیرا قاعده اساسی آن است که در هر زمان و مکان حکم از روي چیزي باشد که خدا فرستاده است.
اینک میفرماید:
و بایستی اهل انجیل به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکومت کنند و آنچه در انجیل نازل گشته است احکام و مواعظ و پیروي از
صفحه 165 از 214
تورات و احکام آن است تا آنکه پیغمبر عربی خاتم الانبیاء مبعوث ، ص: 370
شود، و لکن نصاري انجیل را تغییر دادند و کلمات آن را از جاهاي خود تحریف نمودند و آنکس که حکم نکند و راي ندهد
بآنچه خدا نازل فرموده است، چنین کسانی فاسقان یعنی بیرونرفتگان از حدود دین و عقل میباشند.
(47)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 370
حکم تا از وي کنند اهلش عیان بر هر آنچه بد ز حق نازل در آن
پس از آن کردند ترسایان عدول بر هوا و میل نفس بیاصول
آنکه نکند حکم بر آنچه از وجوه گشته نازل فاسقانند این گروه
(47)
، ص: 371
[سوره المائدة ( 5): آیه 48 ] .... ص : 371
اشاره
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُ َ ص دِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ
مِنَ الْحَقِّ لِکُ لٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَۀً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّۀً واحِ دَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللَّهِ
( مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ( 48
ترجمه و شرح .... ص : 371
خداوند متعال در این آیه شریفه پیامبر اکرم اسلام را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند که قرآن را بر تو نازل کردهایم بمنظور
تعلیم و تربیت بشر و تأمین سعادت آنان البته قبل از نزول قرآن تورات و انجیل بقوت خود باقی بوده و انتظام زندگی پیروان آنها
بوسیله اجراي احکام حقوقی و کیفري تورات تأمین میشد زیرا احکام تورات ، ص: 372
در دین انجیل نیز نافذ و بقوت خود باقی بوده است و قرآن مجید با اینکه تورات و انجیل اصلی را تصدیق میکند احکام آنها را نسخ
نموده است و فقط بشهادت قرآن میتوان آندو کتاب آسمانی را تصدیق کرد و گر نه بخودي خود هیچ یک مستند بدلیل قطعی
نیستند ولی بعضی از احکام آنها که در دین اسلام بقوت خود باقی است بخاطر امضاء اسلام میباشد از قبیل حج افراد و قرآن که از
احکام دین حنیف بوده و مانند رجم که از احکام تورات است اینک میفرماید:
و ما بسوي تو اي محمد کتاب کاملی فرستادیم این کتاب سراسر حق است و بحق دعوت میکند و از طرف حق تأیید میشود و
مشتمل بر حق و مقر بر حق است و بآنچه در کتاب پیش از خود آمده است یعنی تورات و انجیل تصدیق دارد زیرا هم از جانب
خداست و موسی و عیسی علیهما السلام هم دو پیامبر فرستاده خدایند، بر خدا دروغ و بهتانی نزدهاند و این شما و پدرانتان هستید
صفحه 166 از 214
که کلمات خدا را تحریف کرده یا کتمان نموده و بسیار آنچه براي شما آوردند از یاد برده و فراموش کردید.
این بر کتبی که بر پیغمبران پیشین نازل گشته مهیمن و مراقب و امین و نگهبان آنهاست و حقیقت آن کتابها را آشکار میسازد و
بقسمتهاي صحیح تحریف نشده آنها شهادت میدهد و کردار صاحبان آن کتب را از نسیان و تحریفی که شده است روشن مینماید
و این قرآن است که آنها را محفوظ داشته و بر آنان مراقب بوده و حقیقت آنها را بر مردم ظاهر ساخته است پس چون شأن و
، منزلت قرآن چنین است یا محمد تو و هر کسی که حکم و قضاوت میکند بین آنها بآنچه
ص: 373
خداوند نازل کرده است حکومت کن زیرا حکم مزبور یکسان است و بین قرآن و انجیل و تورات تغییر و تفاوتی نیست چه آنچه
در قرآن نازل گشته ناسخ کل و تتمیم همه کتب و آنچه را در آنها است شامل است و کتب پیشین مقدمه آن است و بدین جهت
آنچه در قرآن نازل شده است حقی است که گریز و گزیري از آن نیست و مشتمل بر تمام احکام شرعیه است که تا روز واپسین
براي عالم و جامعه بشري شایسته و صالح است و پیروي هواي نفسانی آنان را مکن و بآنچه آنها را از حکم رجم و قصاص در قتلی
و منافی کتاب خدا تبدیل و تحریف نمودهاند قضاوت مکن و از آنچه از جانب حق براي تو آمده است براي متابعت هواهاي آنان
عدول منما ما براي هر امتی از شما در هر دوري شریعت و راه و روشنی قرار دادهایم که مکلف بمراعات و پیمودن آن هستند
چنانکه براي امت بنی اسرائیل که از زمان بعثت حضرت موسی علیه السلام تا بعثت حضرت عیسی علیه السلام موجود بودهاند
تورات شریعت و منهاج آنان بوده است و همانها از زمان بعثت علی علیه السلام تا بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
مکلف باجراي تعلیمات و شریعت انجیل بوده و تمامی اهل زمین از زمان مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بایستی بر
شریعت منهاج آنحضرت بوده باشند زیرا محمّد خاتم پیغمبران است و براي مردم تا روز واپسین فرستاده شده و دستور او تمامترین
دستور و کتاب او کاملترین کتاب است و این هم دعوي نیست بلکه واقع امر مؤیّد این گفتار است و غیر این نیست و اگر خدا
، میخواست یا بخواهد شما را امت واحدهاي قرار دهد میداد که یک دین و یک پیامبر و یک
ص: 374
کتاب دارا باشند چنین میکرد ولی نکرد و مشیّتش غیر از این بود براي اینکه شما را آزمایش کند و در شرایع مخلفه که احکام آنها
مقتضی هر عصر است و براي شما نازل میگشت شما را بمعرض ابتلاء و امتحان آورد پس چون امر چنین است بجلب آمرزش
پروردگار بشتابند و در عمل بطاعات و خیرات بر یکدیگر سبقت و پیشی جوئید که بازگشت تمام شماها بسوي خداست و شما به
آنچه در آن اختلاف دارید آگاه میسازد و همگان را بر عملشان جزا و کیفر خواهد داد.
خلاصه هر سه کتاب آسمانی مصدق و گواه یکدیگرند و هر کس باید بما انزل اللّه حکم نماید و اختلاف شریعت بنا به اراده
خداوند متعال میباشد تا انسانها را آزمایش کند که آیا نیکوترین احکام را بجا میآورند یا نه و در پایان کار بازگشت همه مردم
بسوي خداست و در باره احکامی که بشر اختلاف میکردند در آخرت روشن و معلوم خواهد شد.
(48)
، ص: 375
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 375
هم بسویت اي رسول مستطاب نازل از ما شد بصدق و حق کتاب
هم موافق هم مطابق بالیقین با هر آن چیزي که آمد پیش از این
صفحه 167 از 214
از کتب و آیات صدق منزلۀ حل شود ز او تا امور مشکله
هم مهیمن بر وي اعنی بر کتاب کز حق آمد بر یقین و بر صواب
تا شود معلوم از آن گر ناحقی داده رخ ز اهل کتاب از منطقی
یعنی از تحریف حکمی کردهاند ناحقی بر جاي حق آوردهاند
ز او شود مکشوف زان اسرارها یعنی از قرآن رموز کارها
هر چه شد تبدیل ز احکام اله باشد او بر سقم و صحّتها گواه
حکم میکن پس تو بر صدق و ثواب بین ایشان یعنی ارباب کتاب
بر هر آنچه بر تو بفرستاده حق در قصاص و رجم و احکام و نسق
فرقهاي گویند چون فرموده حق حکم کن فرض است ما را بر فرق
گر کند اعنی ترافع بیدغل جانب حکام ما اهل ملل
حکم کردن به ایشان واجب است وندر این آراء امت غالب است
فرقه گویند حکم اختیار بر قبول و رد بود هم برقرار
نیست منسوخ اعنی آن حکم نخست که به تخییر آمد از حق یا که سست
گفته میکن حکم گر خواهی تو خود ور نه سوي شرع خودشان سازرد
حاکمشان آن شریعت تا کنند حکم بر وفق کتاب ارجمند
جز که نبود حکم حق در شرعشان یا کتاب حق ز اصل و فرعشان
، ص: 376
پس بود اجراء حکم از واجبات و اندر این قول است اجماع ثقات
ز آرزوهاشان مکن هم پیروي ز آنچه آمد بر تو تا غافل شوي
هم ز حکم راست جوي انحراف بر کلام و میل ایشان اختلاف
در میان هر گروهی از شما شرع و راهی وضع فرمودیم ما
مر شما کاهل کتاب از ایزدید امّت موسی و عیسی احمدید
شرع منهاجی که بود آن حق و راست در شما حق کرد وضع از آنچه خواست
بد مناسب یعنی آن در هر زمان بهر نظم روزگار مردمان
تا که میبود آن اراده بر گزاف از تناسب تا که باشد بر خلاف
مر شریعت در لغت شد راه آب این بوي تشبیهش آمد بر صواب
ور که حق میخواست میکردندتان امتی واحد شما را در جهان
لیک خواهد مر شما را آزمود بر هر آنچه دادتان از نفع و سود
پس شما گیرید سبقت یا گرام جانب خیرات و نیکی بالتمام
بازگشت جمله باشد سوي حق قطرهها راجع شود بر جوي حق
پس خبر خواهد نمود او بر شما چون رسد وقت جزا دادن بجا
بر هر آنچیزیکه در وي اختلاف میکنید از شرع و دین و بیخلاف
(48)
صفحه 168 از 214
، ص: 377
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 377
قوله تعالی: وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ.
مهیمن- یعنی گواه، نگهبان، مراقب، کسیکه دیگري را ایمن از ترس کند امین، که حق کسی را ضایع نکند و کلمه مهیمن یکی از
اوصاف پروردگار متعال است چنانکه در آیه 23 سوره حشر میفرماید:
الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ- یعنی اوست پادشاه منزه بیآزار ایمنی ده، مراقب و حافظ بندگان، توانا و
فرمانفرما.
و ضمنا ضمیر علیه در آیه مورد بحث به الکتاب دوم راجع است که مراد مطلق کتابهاي آسمانی گذشته است یعنی قرآن را بحق بر
تو نازل کردیم که هم کتابهاي گذشته را تصدیق میکند و هم مراقب و حافظ آنهاست.
المنار مینویسد: معناي مهیمنا علیه آن است که رقیب و گواه آنهاست. حقیقت حال آنها را در اصل انزال و اینکه مخاطب آنها چه
کسانی بودند و اینکه مقداري از آنها فراموش شده و از بین رفته و بسیاري دچار تحریف و تأویل گشته و از عمل بآنها اعراض شده
بیان میدارد.
، ص: 378
[سوره المائدة ( 5): آیه 49 ] .... ص : 378
اشاره
وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ
( یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ ( 49
ترجمه و شرح .... ص : 378
خداوند متعال در این آیه کریمه بار دیگر پیامبر اکرم را مأمور میکند و دستور میدهد که در میان اهل کتاب بر طبق فرمان خدا
حکم کن و هرگز از خواسته آنان پیروي مکن و از حیله و مکر آنان در حذر باش و اگر بگویند در تورات حکم آن رجم نیست
هرگز قبول نکن زیرا عقوبت آن در دین اسلام مانند حکم تورات است و اگر از قبول حکم تو امتناع ورزیدند بدانکه خداوند متعال
میخواهد که در اثر اعراض از حکم تو آنها را معذب گرداند زیرا این گروه مردم، خودستا و از حق و حقیقت گریزانند و فقط
بخاطر تأمین غرض فاسد خویش حکم واقعه را از تو سؤال میکنند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا اینکه در بین آنان بآنچه خدا نازل کرده حکومت کنی و از هواهاي نفسانی آنها
، ص: 379
پیروي نکنی و از آنها بر حذر باش و بترس که ترا از پاره احکام که بر تو نازل گشته است گمراه سازند و اگر از حکومت تو که بر
صفحه 169 از 214
طبق کتاب خداست سرپیچی و اعراض نمودند مهم مشمار و اعتناء مکن و بدان که خدا میخواهد آنها را بکیفر پارهاي از گناهانشان
که تولی و اعراض است عقوبت نماید اما بقیه گناهان آنان عذاب الیمی در پی خواهد داشت و بدانکه بسیاري از مردم فاسقند و
کارشان خارج از حدود عقل و دین و مروت است لذا از رفتار و انکار و امتناع آنان ملول و محزون مباش زیرا اهل ایمان کمند و
اهل فسق زیاد در خاتمه باید دانست دستوري که خداوند متعال در این آیه شریفه برسول اکرم میدهد که از فتنهگري آنان بر حذر
باشد با اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با آن نیروي عصمت اللهی که باو داده شده بود خود جلوي این کجرویها را
میگیرد و احتیاج باین دستورها را نداشت ولی باید دانست که نیروي عصمت سلب اختیار نمیکند و وظائف شرعی را هم که
مبتنی بر اختیار است از بین نمیبرد.
و از این آیه استفاده میشود که باید در میان مردم بما انزل الله حکم شود و نباید بنا بخواهش نفس و یا جانبداري از کسی و یا بطمع
مالی و مقامی و یا هر چیز دیگر از خدا اعراض نموده و از حقیقت رو گردان شد و باید دانست آنانکه بحکم الهی راضی نشوند
بعذاب دنیوي و اخروي گرفتار خواهند شد.
(49)
، ص: 380
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 380
و اینکه فرمائی تو حکم اندر حدود بینشان یعنی نصاري و یهود
بر هر آنچه بر تو بفرستاده حق نی بوفق میل و آراء فرق
می مکن بر میل ایشان پیروي کن حذر کز فتنهشان گمره شوي
یفتنوك اعنی که از عذرت یهود افکند اندر ضلالی در حدود
وعده ایمان دهندت از دغل و آن نباشند غیر تزویر و حیل
پس کنند اعراض اگر از سوي رأي پس بدانکه باز میخواهد خداي
که عقوبتهاي بعضی از ذنوب جانب ایشان رساند بالوجوب
یعنی آن اعراضشان گردد سبب کافکند از جرمهاشان پرده ربّ
هم عقوبتهاي دنیا و آخرت سوي ایشان رو کند بی معذرت
از جلا و قتل و جزیه ضرب و شتم که بدنیا بهرشان گردید حتم
تا دگر چبود عقاب اخروي داند آن را حق بر آن قوم غوي
فاسقانند اکثر مردم یقین تو مشو زان کار ایشان دل غمین
انبیاء را بودهاند از منکران اهل ادیان و ملل در هر زمان
این نه مخصوص تو است و دور تو گر یهودان منکرند از فور تو
مر یهودان بعد از آن گفتند ما نیستیم از قلب بر حکمت رضا
(49)
، ص: 381
صفحه 170 از 214
شأن نزول .... ص : 381
ابن عباس گفته جماعتی از یهود مانند کعب بن اسید و عبد الله بن صوریا و شائس بن قیس بیکدیگر گفتند ما پیش محمد صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم برویم شاید او را بفتنه افکنیم و از دین که بر آن است او را بر گردانیم نزد پیامبر آمدند و گفتند اي محمد تو
میدانی که ما از دانشمندان و بزرگان یهود هستیم و اگر ما ترا پیروي کنیم یهودیان ترا پیروي خواهند کرد و دیگر با شما مخالفت
نخواهند نمود بین ما و قوم ما خصومتی است داوري آن را پیش تو میآوریم بنفع ما و ضرر آنان حکم بده تا بتو ایمان بیاوریم و تو
را تصدیق کنیم.
پیامبر خدا پیشنهاد آنان را نپذیرفت سپس خداوند متعال این آیه و آیه بعد را نازل فرمودند.
سیوطی نیز از ابن عباس خلاصه این مطلب را نقل کرده است.
، ص: 382
[سوره المائدة ( 5): آیه 50 ] .... ص : 382
اشاره
( أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّۀِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ ( 50
ترجمه و شرح .... ص : 382
خداوند متعال در این آیه شریفه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند آیا این گروه خواستار
حکم جاهلیت هستند و از حکم و فرمان تو تمرد دارند.
البته این پرسش آمیخته باستنکار و سرزنش است و تنها به یهودیان مربوط نیست بلکه هر که را که خواستار حکمی جز حکم خدا
باشد شامل میشود زیرا هر حکمی جز حکم خدا حکم جاهلیت است و جاهلیت دورهیی از تاریخ نیست بلکه حالتی از زندگی تست
که هر وقت اسباب آن فراهم شود همان جاهلیت خواهد بود زیرا جاهلیت عبارت از آن است که حکم بر شالوده ناپایداري متکی
باشد و هوس افراد و قبیلهها و اجتماعات هنگام داوري بدیده گرفته شود و حکم باصل ثابتی جز این اوضاع و احوال هستند نباشد.
در آن هنگام که فردي براي اجتماعی قانون میگذارد این خود جاهلیت است زیرا اندیشه و هواي او نام قانون بخود میگیرد و در
آن هنگام که طبقهاي براي طبقه دیگر قانون میگذارد این خود جاهلیت ، ص: 383
است زیرا مصالح یا رأي اکثریت قانون میشود و هر نامی بآن گذاشته شود باز همان جاهلیت است و در آن هنگام که ملتی یا
مجموعهاي از ملتها براي تمام بشریت قانونی میگذارد باز جاهلیت است چه هدفهاي ملی آن ملت یا رأي مجامع بین المللی عنوان
قانون پیدا میکند و عبارت و لفظ هر چه باشد باز همان جاهلیت است.
آفریننده افراد و جماعتها و ملتها براي همه قانون و شریعت گذاشته و این شریعت الهی است که پرواي کسی ندارد و بسود و زیان
افراد یا جماعتهاي خاص نیست و بدین خاصی تعلق نمیگیرد چه خدا پروردگار همه است و همه در نزد او یکسانند و در نظر آنان
که یقین دارند حکم چه کس از خدا نیکوتر است ولی مردم بخدا و دادگري خدا یقین ندارند و بهمین جهت براههاي گوناگون
صفحه 171 از 214
میروند و از راه او دوري میجویند و در پایان کار زیان کشیده و کافر و ستمگر و فاسق میشوند.
به راستی که اگر آدمی ایمان درست و یقین قطعی داشته باشد و در هر دین که هست از یهودي و نصرانی و مسلمان بر آن دین کار
کند هرگز این اندیشه به خاطر او راه پیدا نمیکند که براي سامان دادن به زندگی بر روي زمین که خدا آفریننده و گرداننده آن
است و خود به حکمت بالغه خود احکام و قوانینی قرار داده تا این زندگی بر سنّتی که وي گذاشته روان گردد حکم و قانون
دیگري بگزارد و اوضاع و احوال زود گذر زمینی را که بر هوي و هوس و آزمندي افراد یا اجتماع و یا ملتهایی تکیه دارد ملاك
این قانون گذاري قرار دهد و در این صورت است که زندگی بصورتی در میآید که هم اکنون میبینیم و همه أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 10 ، ص: 384
از آن بیزارند و تا بحکم و فرمان الهی باز نگردند چنین خواهد بود.
اینک میفرماید:
آیا از حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل فرموده است و آن حکم عدل و رأي میانه است سرپیچی میکنند؟
آیا حکم دوره جاهلیّت را خواهانند و مایلند مانند بت پرستان باشند و حکم دوره جهل و نادانی بین آنها رایج باشد؟
و حال آنکه براي مردمانی که به توحید و شرایع آسمانی یقین دارند حکم قضاوت چه کسی نیکوتر از حکم خدا خواهد بود؟
و آیا چه کسی است که دستور رحمان و راهنمائی قرآن را وا گذارد و دنبال رأي احمقانه دوره جاهلیّت و عصر ربوبیّت برود؟ لذا
با وجود احکام حنیف اسلام سزاوار نیست که از احکام جاهلیّت و دیکتاتوري و استبداد تبعیّت شود، زیرا قوانین و مقرّرات زندگی
مرفّه براي بشر به وسیله خداوند متعال نازل و مقرّر شده باید براي تأمین سعادت و رفاهیّت اجتماع از قوانین الهی تبعیّت نموده و
پیروي هوي و هوس نگردید.
(50)
، ص: 385
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 385
آمد ایت که کنند آیا طلب حکم دور جاهلیّت را ز رب
و آن تفاعل در قصاص است و دیت در مقام قتل و جرح از معصیت
و آنچه در تورات و قرآن است رد مینماید از فساد و از حسد
در قصاص یک نفر دو تن کشند همچنین مردي به قتل زن کشند
بوده رسم جاهلیّت این چنین نی که باشد در کتاب اهل دین
کیست نیکوتر ز حق در داوري بهر ارباب یقین و برتري
(50)
، ص: 386
توضیحات .... ص : 386
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ.
این آیه مبنی بر تسلیت خاطر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله است و از نظر بزرگداشت او را در این آیه بنام رسول خدا خوانده
صفحه 172 از 214
است. که از گفتار و سخنان کفرآمیز منافقان افسرده خاطر نباشد زیرا آنها بخاطر جلب نظر یهود اصرار دارند در باره حادثهئی
مطرح شده بر وفق مرام آنها حکم فرمائی و اینها براي تأمین زندگی خود بظاهر مدعی اسلام هستند در صورتی که ایمان هرگز در
دلهاي آنها راه نیافته است زیرا اندیشه و سخنان آنان در محور کفر و نفاق دور میزند و روز بروز بر کفر آنها افزوده میشود زیرا
قابل هدایت نیستند.
ضمنا کلمه لا یحزنک در اینجا بحسب ظاهر نهی است لکن در عالم واقع یک نوع دلداري و تسلیتی است براي پیغمبر اکرم صلّی
اللّه علیه و آله زیرا مسرور و محزون شدن یک امر اختیاري نیست بلکه امري است قهري پس هر گاه پیغمبر اکرم محزون میشد بر
خلاف نهی خدا رفتار نمیکرد تا مسؤلیتی داشته باشد.
و جمله یسارعون فی الکفر با جمله یسارعون الی الکفر تفاوت دارد زیرا جمله اوّل در باره کسانی گفته میشود که کافرند و در
درون کفر غوطهورند و به مرحله رسیدن بمرحله نهائی کفر بر یکدیگر سبقت میجویند. امّا جمله دوّم در باره کسانی گفته میشود
که در خارج ، ص: 387
محدوده کفر بسوي آن در حرکتند و بر یکدیگر سبقت میگیرند.
قوله تعالی: وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوكَ.
یعنی اي رسول گرامی با اینکه میدانید که دانشمندان آنان حکم تورات را در باره زناي محصنه تغییر داده ولی با کمک عدّهاي از
اهل نفاق بحضور شما شرفیاب شده و میخواهند براي تنفیذ حکم کسانی که آنها را فرستادهاند در باره واقعهئی که مطرح نمودهاند
شما بر وفق مرام آنان حکم دهید.
قوله تعالی: یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا.
دانشمندان یهود در اثر سوء استفاده احکام تورات را تحریف میکردند چنانکه عقوبت زناء با زن شوهردار را در مورد اشراف و
بزرگان تغییر داده و براي پیشرفت مقاصد خویش تصمیم گرفتند که حکم واقعه را از پیغمبر اکرم سؤال کنند اگر بر وفق مرام آنها
حکم داد از آن پیروي نمایند و اگر مخالف مرام آنان حکم داد نپذیرند.
و از نظر اینکه آیات قرآن برنامه تعلیم و تربیت جهان بشریت و همیشگی است، نظر به واقعه و حادثه بخصوص و یا گروه خاصی
ندارد، این مذمّت نیز در باره گروهی از مسلمانان و پیروان مکتب قرآن است که همین نظر را در مورد آیات قرآن بکار میبرند و
براي اثبات عقیده و جلب نظر مردم مرام نامشروع خود را بر آیات تطبیق و تحمیل مینمایند.
لذا بعنوان تسلیت بخاطر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میفرماید: اي رسول ، ص: 388
گرامی هر کس جلب نظر مردم و اثبات عقیده باطل خود حکم الهی را تحریف و یا موردي را بطور استثناء تغییر دهد و یا بر آیات
قرآنی تطبیق و تحمیل نماید ضرر و زیانش بخودش میرسد زیرا خداوند متعال در اثر اینگونه خیانتها هرگز دلهاي آنان از عناد و
خودستائی پاکیزه نمیکند و چون از حکم فطرت تخلف نموده روان آنان را هرگز صفا نمیبخشد بلکه در انظار مردم ننگین شده و
هنگام رستاخیز هم بعقوبت زیاده بر تصوّر براي آنان آماده خواهد بود.
ضمنا اگر عقیده جبریان درست و صحیح بود هرگز اینگونه افراد را به ناپاکی دلها مذمّت نمیکرد و مذمّتی دیگر به عنوان کیفر
کردارشان ذکر نمیکرد.
قوله تعالی: سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ.
خداوند متعال بیان میکند با اینکه یهودیان گوش به سخنان دروغ اخبارشان میدهند با اینکه رشوه خوار و حرام خوارند با اینکه
داوري تو را نمیپذیرند معذلک هر گاه براي امر قضاوت نزد تو آمدند میان آنان داوري کن تا حق و حکم خدا را بشنوند و حجّت
بر آنان تمام شود.
صفحه 173 از 214
ضمنا کلمه فاحکم در اینجا براي وجوب نیست یعنی اگر مایل نباشی بین آنان قضاوت کنی از آنان رو گردان شو گر چه آنان در
نظر دارند از موقعیّت داوري تو سوء استفاده کنند و اگر تو خودداري نمائی طبعا در صدد انتقام میآیند ولی در عین حال چون خدا
ناصر و معین تو میباشد نمیتوانند هیچگونه بتو ضرر برسانند، لذا میفرماید: در صورتی که بخواهی بداستان زنا بین یهودیان داوري
کنی بعدل و داد ، ص: 389
قضاوت کن نه بین اشراف آنان و دیگران فرقی بگذاري و نه از گزند و ضرر آنها هراسان باشی زیرا خدا افراد عدالت پرور را
دوست میدارد.
البته معلوم است که پیغمبر اکرم بر خلاف عدل و قسط حکم نمیکند لذا این دستور بخاطر شبهه یهود بلکه مسلمین است که توهّم
نکنند که پیامبر اکرم بواسطه عداوتی که یهود و منافقین دارند اعمال غرض نموده و بر خلاف عدل حکم کند، و همچنین بخاطر
قطع طمع آنها بود که بدانند که رسول اکرم بین شریف و وضیع و قوي و ضعیف فرقی نمیگذارد.
قوله تعالی: وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ.
آیا یهودیان خیبر و مدینه پیغمبر اکرم را قبول داشتند یا نه، اگر قبول نداشتند چرا در باره موضوع قضاوت پیش پیغمبر اکرم آمدند و
آیا یهودیان نام برده تورات را که طبق تصدیق قرآن که میفرماید حکم خدا در آن موجود است قبول داشتند یا نه.
جواب گفته میشود آنها پیامبر اسلام را قبول نداشتند زیرا اگر قبول داشتند به داوري آن حضرت که از تورات نمودند راضی
میشدند. ولی راضی نشدند چنانکه قرآن میفرماید: ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ.
و نیز تورات را هم قبول نداشتند زیرا اگر تورات را قبول میداشتند نمیبایستی راجع بیک چنین قضاوتی که حکم آن صریحا در
تورات میباشد به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله مراجعه میکردند پس معلوم میشود که اصلا و بطور کلّی ایمان نداشتند چنانکه
قرآن میفرماید:
وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ. ، ص: 390
ولی بطمع اینکه شاید حکمیّت تو بر وفق مرام آنها باشد و غرض فاسد آنان بدینوسیله تأمین گردد واقعه را نزد تو مطرح مینمایند
که در آن باره حکم دهی و چون حکم تو نیز هرگز بر وفق مرام آنها نیست آن را نخواهند پذیرفت، چنانکه حکم تورات را هم
نپذیرفتهاند.
قوله تعالی: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُديً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ.
مسلّما مراد توراتی است که بر حضرت موسی نازل فرموده که حاوي هدایت و نور است، نه این تورات رایج بین یهود و نصاري که
مشتمل بر کفریّات و احکام خلاف عقل میباشد و مراد از ربّانیّون در این آیه مبارکه کسانی است که داراي روح قدسی هستند و
در اثر لیاقت که پروردگار بآنان موهبت فرموده نیروي درك معارف و حفظ تعلیمات را دارند زیرا که نیروي غیبی به آنها سپرده
شده لذا در تعلیم و تبلیغ احکام هرگز غفلت و یا خطاء رخ نخواهد داد یعنی تعلّم و آموزش مردان الهی به نیروي غیبی است نه با
حسّ شنوائی و بینائی که خطا پذیر است.
احبار- جمع حبر بمعناي دانشمند دینی است که معارف اعتقادي بر احکام آسمانی را آموخته و بمرتبه از علم و دانش نائل گشته
است و آنانکه با نیروي غیبی احکام الهی را آموخته باشند اختصاص به پیامبران و اوصیاء آنها دارد و شامل احبار نمیشود زیرا
دانشمندان دینی با نیروي حسّ معارف الهی و احکام دین را استفاده مینمایند و معلومات و دانش آنان بطور عارضی و بر پایه فکر
و اندیشه است لذا ناگزیر از خطاء ایمن نخواهند بود.
قوله تعالی: وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ. ، ص: 391
تفسیر جمله بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ است یعنی کلمه ربّانیّون در قرآن مجید بر اوصیاء رسول منطبق است و از نظر اینکه
صفحه 174 از 214
پروردگار اسرار قرآن و سنّت رسول را با نیروي غیبی به آنان موهبت و تعلیم فرموده ناگزیر نظارت بر قرآن و تفسیر آیات و تبلیغ
احکام را نیز بعهده آنان نهاده است چنانکه در آیه 142 سوره بقره میفرماید:
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ که لازمه واسطه بودن در تبلیغ احکام قرآن است که با تصرّف باطنی نیروي
معنوي نظارت بر عقیده و اعمال مردم نیز داشته باشند و شهادت آنان در پیشگاه پروردگار میزان سنجش ایمان و کفر افراد بشر
خواهد بود.
و از آیه یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ استفاده میشود که نظام تعلیم
و تربیت بشر و نشر تعلیمات الهی وابسته به چند گروه است:
1) پیامبران اولوا العزم. )
2) اوصیاء آنان از پیامبران و غیر آنها. )
3) دانشمندان در عصر و زمان که پس از تعلّم، احکام الهی را در دسترس عموم قرار دهند. )
سپس میفرماید:
فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ.
یعنی اي علماي یهود در باره اظهار صفات پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و اجراي سنگسار نمودن زناکاران از مردم نترسید بلکه
از من بترسید و حکم مرا کتمان نکنید و دستور الهی را به یک بهاء ناچیزي نفروشید ، ص: 392
چنانکه معمول اهل رشوه و حکام جور است که حق را باطل و باطل را حق جلوه میدهند و امروز هیچ واسطه و شفیعی براي رسیدن
بمقصود مثل اسکناس در هیچ مرکزي نیست. زیرا هر کس که طبق دستور خدا قضاوت نکند کافر خواهد بود زیرا کلمه (من) که
شرطیه است افاده عموم میکند و شامل همه کس میگردد ضمنا باید توجّه داشت که عدم داوري بر طبق حکم خدا اعم از این است
که سکوت نماید و اصلا داوري نکند و مردم را با سکوت خویش بگمراهی بکشد و یا سخن بگوید و بر خلاف دستور الهی حکم
صادر نماید.
قوله تعالی: وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ.
یعنی بر ملّت یهود واجب نمودیم که اگر کسی شخص بیگناهی را بکشد جزاي وي کشته شدن است و اگر شخصی هر نوع آسیبی
بچشم دیگري بزند مستوجب همان آسیب است و اگر بهبینی کسی آسیبی برساند مستحق همان آسیب خواهد بود و اگر بگوش
دیگري آسیبی بزند کیفر وي همان آسیب است و اگر کسی بگوش کس دیگر آسیبی برساند کیفر او همان آسیب است و همچنین
اگر شخصی به دندان دیگري آسیبی برساند جزایش همان آسیب خواهد بود و نیز اگر کسی هر نوع زخم و جراحتی بر دیگري
وارد نماید میتوان عین همان را از وي قصاص کرد امّا اگر کسی که مورد جنایت واقع شده شخص جنایت کننده را عفو نماید خدا
این عفو و بخشش را جریمه و کفّاره گناهان عفو کننده قرار میدهد و هر که بر خلاف حکم پروردگار که در دین ثابت است فتوا
دهد از دین خارج شده و چنانکه حکمی را تغییر دهد و یا پنهان کند به امانت پروردگار خیانت نموده است. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 10 ، ص: 393
قوله تعالی: وَ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ.
یعنی ما عیسی بن مریم را در حالی بعد از پیامبران بنی اسرائیل مبعوث کردیم که کتاب آسمانی قبل از خود یعنی تورات اصلی و
حقّانیّت آن را تصدیق نمود گر چه خودش داراي شریعت و کتاب جداگانه بود زیرا در اصول دین و قسمت مهمّی از فروع اختلافی
بین تورات و انجیل نبود و اگر در پاره از فروع اختلاف بود بر حسب اقتضا و مصلحت وقت بوده پس خود آن حضرت و کتابش
تصدیق داشتند که آنچه در تورات بوده حق و صدق است و نیز آنچه در انجیل است آن هم حق و صدق است و از اینجا معلوم
صفحه 175 از 214
میشود که هیچ وقت بین انبیاء عظام اختلافی نبوده و نیست و همیشه جهّال از پیروان آنها باغراض فاسده خودشان ایجاد اختلاف
بین آنها مینمودند و به مردم ارائه میدادند با آنکه ساحت مقدّس آنها بکلّی مبرّي بوده و راضی باعمال کسانیکه خودشان را بآنها
بسته بودند نبودند قوله تعالی: وَ هُديً وَ مَوْعِظَۀً لِلْمُتَّقِینَ.
کلمه هدي در جمله قبل بمعنی راهنمائی بسعادت بشر است اختصاص بمتقین ندارد و در این جمله اشاره به این که اهل تقوي از
برکات آن هدایت میشوند غیر آنها بهرهبرداري نمیکنند و قابل هدایت نیستند و موعظه و پند و اندرز است بر ترك معاصی که
مورث عقوبت و عذاب میشود و کسانیکه بمواعظ آن متّعظ میشوند فقط اهل تقوي هستند و از این جملات کاملا استفاده میشود که
این اناجیل اربعه هیچ مناسبتی بانجیل عیسی ندارد چون اینها یک تاریخچهئی بیش نیست ، ص:
394
از عیسی و حالات او بعلاوه مشتمل بر کفریات و مخالف عقل هم هست و نیز تناقضات که در اینها هست هر یک دیگري را
تکذیب میکند لذا باید مستلزم باشند که عیسی تناقض گوئی کرده است قوله تعالی: وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ
یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.
آیه شریفه پیروان انجیل را خارج از دین توحید معرفی نموده است زیرا پس از زمان عیسی مسیح پیروان او آئین مسیحیت را بر
اساس تثلیث و سه گانه پرستی نهاده و انجیل چهار گانه را شعار و آئین خود قرار دادند با اینکه انجیل آسمانی در همه احکام از
حقوقی و جزائی و طلاق و ارث پیرو تورات بوده و احکام آنان را بکنار نهاده و از آن تمرّد کردند و چنین پنداشتند که در اثر
فداکاري و بدار آویخته شدن مسیح پیروان او براي همیشه مورد عفو و آمرزش پروردگار قرار خواهند گرفت.
البته باید توجّه داشت که آیه به پیروان مسیح دستور نمیدهد که آنها بایستی باحکام انجیل عمل نمایند زیرا این سخن با سایر آیات
قرآن که اعلام آئین جدید و نسخ آئین قدیم میکند سازگار نیست بلکه مقصود آیه این است که پس از نزول انجیل به پیروان او
دستور دادیم که بآن عمل کنند و طبق آن داوري نمایند.
قوله تعالی: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ.
از جمله خصوصیات قرآن کریم آن است که دین و احکام تورات و انجیل را نسخ نموده است ولی بعضی از احکام آنها که در
دین ، ص: 395
اسلام بقوّت خود باقی است بخاطر آن است که اسلام آن را امضاء کرده از قبیل حج افراد و قرآن که از احکام دین حنیف بوده و
مانند رجم که از احکام تورات میباشد.
این تورات پارهاي از احکام حقوقی و جزائی و روابط خانوادگی و اجتماعی را بتناسب افکار و وضع مردم آن زمان در بر داشته که
از جهتی براي آنان نافع بوده ولی منافعی را نیز از آنان تقویت مینموده زیرا بدیهی است احکام تورات نمیتواند نیازهاي گوناگون
بشر را در همه اعصار و زمانها برآورد و پاسخگوي سؤالات و پرسشها و مشکلات زندگی آنان باشد و نظام عادلانهاي بزندگی بشر
بهبخشد چنانکه امروز اغلب آنان بطرق علمی مشکلات خویش را حل میکنند نه براههاي مذهبی که انجیل و تورات میگوید ولی
فقط برنامه دقیق و ابدي قرآن مجید است که براي همیشه میتواند به پرسشها و نیازهاي زندگی بشر پاسخ داده و مشکلاتشان را با
سادهترین برنامهاي حل کند زیرا هیچیک از وظائف فردي و اجتماعی و حقوقی و روابط خانوادگی را نادیده نگرفته است لذا
خداوند متعال به پیامبر اسلام دستور میدهد که بر حسب حکم قرآن که بتو تعلیم نمودهایم به سؤالهاي مردم پاسخ بده و دعاوي و
اختلافی که نزد تو طرح میکنند حل و فصل بنما و هرگز حقیقت بر تو پوشیده نیست و تزلزل در عزم و اراده تو پدید نخواهد آمد.
قوله تعالی: وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ.
در وجه تکرار این جمله بعضی از مفسّرین گفتهاند بخاطر اختلاف مورد است یکی در رجم زناي محصنه و یکی در قصاص أنوار
صفحه 176 از 214
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 10 ، ص: 396
قاتل و برخی هم معتقدند اوّل مطلق است و ثانی مورد خاص و بنظر بعضی هر دو جمله مطلق است و مورد مخ ّ صص نیست و تأکید
در آیه براي اهمیت مطلب است که کفّار و یهود و مشرکین بطور کلّی رفع طمع کرده و بدانند که پیغمبر اکرم محال است با آنها
موافقت نماید.
سپس میفرماید:
اي رسول گرامی اگر از قبول حکم تو امتناع ورزند بدانکه خداوند متعال خواسته است که در اثر اعراض از حکم تو آنان را عقوبت
فرماید زیرا این گروه مردم خودستا که از حق و حقیقت گریزانند و فقط بمنظور تأمین غرض فاسد خویش حکم واقعه را از تو سؤال
میکنند.
لذا میفرماید: از مکر و حیله یهود همواره در حذر باش و بدان که پروردگار آنان را در این دنیا بپارهئی از گناهانشان عقوبت
میفرماید زیرا کیفر در دنیا از هر جهت محدود و موقّت است نه سیرت کفر آنان بحدّ رشد و ظهور میرسد و نه نظام جریان
ظرفیت دوام عقوبت را دارد.
، ص: 397
روایات .... ص : 397
در تفسیر مجمع البیان از امام محمّد باقر علیه السّلام روایتی را بشرح زیر نقل کردهاند:
زنی شوهردار با مردي زندار که از اشراف بود زنا کرد و آنان نمیخواستند که آنها را سنگسار نمایند لذا نزد یهودیان مدینه
فرستادند و بایشان نوشتند که از پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله حکم این را بخواهند و به این طمع بودند که پیامبر برایشان
رخصت و تسهیلی قائل شود عدّهاي بخدمت پیغمبر اکرم رسیدند و گفتند اي محمّد بگو بهبینیم حدّ مرد و زن محصن اگر زنا کنند
چیست پیغمبر فرمود شما در این باره بحکم من راضی میشوید؟ گفتند آري، جبرئیل نازل شد و حکم رجم را آورد و پیامبر بایشان
خبر داد ایشان بدان راضی نشدند جبرئیل گفت میان خود و اینان ابن صوریا را واسطه کن و او را براي آن حضرت توصیف نمود
پیامبر فرمود آیا شما جوان مردي را که هنوز مو در نیاورده و چشمش چپ است و در فدك سکونت دارد و اسمش ابن صوریا
است میشناسید؟ گفتند آري فرمود او پیش شما چگونه است گفتند دانشمندترین یهودي که در روي زمین مانده اوست و آنچه را
که خدا بموسی فرستاده میداند فرمود به دنبالش بفرستید چنین کردند و وي آمد پیغمبر فرمود ترا بخدا سوگند میدهم خدائی که
جز او خدائی نیست و تورات را بر موسی نازل کرده و دریا را برایتان ، ص: 398
شکافت و شما را نجات داد و فرعونیان را غرق ساخت و ابر را بعنوان سایه بر سر شما نگه داشت و منّ و سلوي بر شما فرستاد آیا در
کتاب خود حکم سنگسار را بر محصن مییابید؟ ابن صوریا گفت آري سوگند به آنکه مرا بیاد او انداختی اگر ترس این را نداشتم
که خدا مرا میسوزاند براي تو اعتراف نمیکردم ولی اي محمّد مرا مطلع کن در کتاب چه حکمی دارد؟
فرمود وقتی چهار نفر عادل شهادت دادند که زناي محصنه انجام گرفته (مانند میلی که به سرمهدان وارد میشود) حکم رجم واجب
میشود. ابن صوریا گفت همینطور هم خدا در تورات بر موسی فرستاده است.
پیامبر اکرم باو فرمود اوّل بار که حکم خدا را آسان گرفتید چه بود؟ گفت ما وقتی بزرگی زنا میکرد باو کاري نداشتیم و چون
بینوائی زنا میکرد بر او حدّ جاري میساختیم در نتیجه زنا در میان بزرگان ما شیوع پیدا کرد تا اینکه پسر عموي شاه زنا کرد و او
را سنگسار نساختیم و آنگاه مرد دیگري زنا کرد و شاه خواست سنگسارش کند مردم باو گفتند اول باید پسر عموي شاه سنگسار
گردد ما گفتیم بیائید قانونی کمتر از سنگسار وضع نمائیم تا در حق بزرگ و کوچک اجراء گردد قانون تازیانه و سیاه کردن
صفحه 177 از 214
صورت را وضع کردیم یعنی اوّل چهل ضربه شلّاق زده شود سپس صورتشان را سیاه کنند و بعد بر دو الاغ به پشت سوار نمایند و
بگردانند آنان هم این را بجاي سنگسار قبول کردند.
یهود به ابن صوریا گفتند چه زود باو خبر دادي. گفت او مرا به ، ص: 399
تورات قسم داد و گر نه باو خبر نمیدادم، آنگاه پیامبر دستور داد آندو را جلوي مسجد سنگسار کردند فرمود من اوّلین کسی هستم
که امر تورات را زنده کردهام، سپس خدا این آیه را نازل کرد:
یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ سپس ابن صوریا گفت آن بسیاري را
که مأمور بگذشت از آن شدهاي براي ما بیان کن پیغمبر اکرم قبول نکرد.
آنگاه ابن صوریا از آن حضرت چگونگی خوابش را پرسید پیغمبر فرمود چشمانم میخوابد و دلم نمیخوابد گفت راست گفتی
مرا از جریان شباهت فرزند بپدرش و شباهت نداشتن بمادر و گاهی بر عکس شباهت کاملی به مادر دارد و به پدر هیچ شباهتی
ندارد مطلع کن فرمود: آب هر کدام رو بود و بر آب دیگري پیشی گرفت شباهت بدوست گفت راست گفتی بگو ببینم مرد و زن
چه سهمی از فرزند را دارند اینجا حضرت بحال بیهوش درآمد و مدّتی طول کشید آنگاه در حالی که صورتش بر افروخته بود و
عرق میریخت بهوش آمد و فرمود: گوشت و خون و ناخن و پیه از زن است و استخوان و پی و رگها از مرد است، گفت راست
گفتی امر تو امر یک پیغمبر است. اینجا ابن صوریا اسلام آورد و گفت اي محمّد از ملائکه چه کس پیش تو میآید فرمود جبرئیل
گفت براي من او را توصیف کن حضرت اوصافش را بیان کرد او گفت گواهی میدهم که او در تورات همینطور است که تو گفتی
و تو بحق پیامبر خدائی. همینکه ابن صوریا اسلام آورد یهود بدو بد گفته و دشنامش دادند وقتی خواستند برخیزند طایفه بنو قریظه
بنی ، ص: 400 » گریبان قبیله بنی نضیر را گرفتند و گفتند اي محمّد برادران ما
پدر ما یکی و دین ما یکی و پیامبر ما یکی است ایشان وقتی کسی از ما را میکشند قصاص نمیشوند و تنها هفتاد وسق خرما « نضیر
(که به وزن 60 صاع و هر صاعی بمقدار سه کیلو است) خرما بعنوان دیه بما میدهند و چون ما از ایشان کسی را میکشیم قاتل را
میکشند و دو برابر یعنی صد و چهل (وسق) از ما خرما میگیرند و اگر زنی از ایشان کشته شود مرد ما را میکشند و در برابر کشته
شدن یک مرد دو مرد از ما را میکشند و در برابر کشته شدن بردهاي ایشان یک شخص آزادي از ما را میکشند. دیه جرحههاي
وارد بر ما را نصف دیه جرحههاي خویش حساب میکنند، تو میان ما و ایشان حکم کن.
اینجا بود که خداوند متعال آیات مربوط به سنگسار و قصاص را نازل فرمود.
2) ابن بابویه از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: اگر مردي حاجت برادر مؤمن خود را بر آورد )
سپس هدیه او را قبول کند آن هدیه حرام و سحت است.
3) تفسیر عیاشی در ذیل آیه شریفه: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُديً وَ نُورٌ. )
از ابی عمرو زبیري از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: از جمله اوصافی که شرط امامت و
پیشوائی بشر است این است که خداوند متعال آنها را از عقیده فاسد و اخلاق نکوهیده پاکیزه نموده و بطهارت عقیده و پاکیزگی
اعمال آنها گواهی دهد و هرگز مرتکب گناهی نشوند که سبب استحقاق عقوبت باشند، و همچنین عالم بهمه احتیاجات مردم از
احکام حلال و حرام باشند و ، ص: 401
نیز عالم بخصوص و عموم آیات قرآنی و عالم به آیات محکم و متشابه باشند و اسرار علوم و غرائب تأویل آیات قرآنی را بدانند و
عالم به ناسخ و منسوخ آیات باشند، راوي سؤال کرد چه دلیل است به این که امام باید عالم به همه امور و حقایق احکام باشند
حضرت فرمود قول پروردگار در باره آنها که بمقام حکومت نصب فرموده و شایسته حکومت و امامت معرّفی نموده است آیه: إِنَّا
أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُديً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ میباشد زیرا مراد از کلمه ربّانیّون امامان
صفحه 178 از 214
است که غیر از پیامبران هستند، با اینکه مردم را میآموزند و بعلم خود آنها را تربیت میکنند و مراد از کلمه احبار علماء و
دانشمندان هستند که مقام آنها پائینتر است.
4) در کافی و تهذیب از حلبی روایت کردهاند: که از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدند در قصاص زن و مرد، آیا دیه )
آنها مساوي است حضرت فرمودند: دندان مرد با دندان زن انگشت مرد با انگشت زن و زخم موضحه مرد با زخم موضحه بر زن
دیه آنها مساوي است تا برسد بر ثلث دیه همینکه از ثلث دیه تجاوز کند دیه مردان دو برابر دیه زنان خواهد بود.
5) در کافی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند حضرت امیر المؤمنین علی علیه السّلام در باره مردي )
که فرج زنی را بریده بود دستور داد که یک دیه کامل بآن زن بدهد و فرمود اگر نداد زن اختیار دارد که نصف دیه به مرد بدهد و
آلت او را بعنوان قصاص جدا سازد. ، ص: 402
6) تفسیر جامع از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: مردي را که بر اثر ضربات وارده چشمانش )
نابینا و آب سیاه آورده بود نزد عمر آوردند جانی گفت دیه میدهم و از قصاص صرف نظر کنید و مرد نابینا قبول نکرد و بر قصاص
اصرار داشت عمر گفت آنها را حضور امیر المؤمنین علی علیه السّلام بهبرید حضرت ابتداء بآن مرد فرمود دیه بگیر و از قصاص
صرف نظر کن عرض کرد راضی به دیه نیستم حضرت دستور داد قدري پنبه را در آب خیسانیده و در اطراف دیدگان جانی
گزارده و آیینهاي را برابر نور خورشید نگاه داشته و جانی را وادار کنند تا آنقدر به آیینه نگاه کند تا پیه چشمانش آب شده و
چیزي را نبیند.
7) تهذیب از حبیب روایت کرده که وي گفت از امام جعفر صادق علیه السّلام سؤال کردم اگر کسی دست راست دو نفر را قطع )
کند حکمش چیست فرمود دست راستش را بعنوان قصاص اولی و دست چپ وي را براي دوّمی قطع میکنند عرض کردم میگویند
امیر المؤمنین در اینگونه موارد دستور میداد دست راست و پاي چپ را قطع کنند فرمود: این عمل در حکم خداست نه در حقوق
مردم و باید در حق افراد بر یکدیگر دست بجاي دست و پا براي پا قصاص شود مگر آنکه جانی فقط یک دست داشته باشد، عرض
کردم بر چنین شخصی دیهاي واجب نشده؟ فرمود: دیه در جائی است که جانی دست و پا نداشته باشد که از او قصاص کنند.
7) کافی از ابو بصیر روایت کرده که وي گفته از امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدم اگر کسی دندان و یا بازوي دیگري را )
شکست باید ، ص: 403
او را قصاص کنند یا دیه بگیرند؟ حضرت فرمود باید قصاص شود مگر آنکه مضروب راضی به دریافت دیه شود عرض کردم اگر
جانی حاضر شود بیشتر از دیه غرامت بدهد؟ فرمود: جایز است.
8) تهذیب از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: شخصی گوش یکی را برید معالجه کرد بهبودي )
یافت امیر المؤمنین علی علیه السّلام فرمود مرتکب را قصاص کنند زیرا قصاص براي آن عیبی است که اثر آن باقی مانده.
9) کافی نوشته ابو مریم گفته از امام جعفر صادق علیه السّلام دو نفر مشترکا دست یکی را بریدهاند حکم آنها چیست فرمود مختار )
است در اینکه دست یکی از آنها را جدا کند و آن دیگري ربع دیه به اوّلی بدهد یا آنکه نصف دیه به آنها بپردازد و دستهاي هر
دو را بعنوان قصاص قطع نماید و فرمود امیر المؤمنین در شکستن استخوانی که خوب میشد قصاص نمیکرد.
10 ) در کافی از ابن مسکان روایت کرده که وي گفت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: دیه جنین پنج نوع است: اگر جنین )
نطفه بود مادر یا دیگري آن را فاسد کرده و از بین بهبرد بیست دینار و اگر بصورت علقه و خون بسته باشد چهل دینار و اگر مضغه
و بصورت گوشت بسته باشد شصت دینار و در صورتی که استخوان جنین درست شده باشد هشتاد دینار و همینکه جنین بمرحله
کمال رسید و روح در آن دمیده شد اگر ذکور است هزار دینار و اگر دختر است پانصد دینار و اگر زن بارداري را بکشند و معلوم
نشود حمل او پسر بوده یا دختر علاوه بر دیه خود آن زن باید نصف دیه پسر و نصف دیه دختر که هفتصد و أنوار العرفان فی تفسیر
صفحه 179 از 214
القرآن، ج 10 ، ص: 404
پنجاه دینار باشد از قاتل بگیرند و این در صورتی است که قتل غیر عمدي بوده و بخطا مرتکب شده باشد.
11 ) عیّاشی در ذیل آیه: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ روایتی از ابی جمیله و او از حضرت محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما )
السّلام که فرمودند خداوند خمس را براي آل محمد واجب و مقرّر فرمودند امّا ابو بکر از نظر دشمنی و حسد امتناع کرد که خمس
را به آل محمّد بدهد و خداوند در این آیه میفرماید: و هر کس حکم نکند بآنچه خداوند نازل فرموده او فاسق است. و ابو بکر
اوّل کسی بود که خمس را از آل محمّد منع نموده و حقّ ایشان را از بین برد و بآنها ظلم کرد و چون او درگذشت عمر بدون
رضاي آل محمّد بجاي ابو بکر نشست و مانند وي عمل کرد و خمس آل محمّد را نداد.
12 ) کافی در ذیل آیه أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّۀِ یَبْغُونَ روایتی از امام محمّد باقر علیه السّلام نقل کرده که آنحضرت فرمودند: حکم بر دو )
نوع است.
یکی حکم خداست و یکی حکم زمان جاهلیّت سپس این آیه را تلاوت فرمود و گفت آگاه باشید که زید بن ثابت در فرایض ارث
بر طبق احکام دوران جاهلیّت حکم و فتوي داده است.
عیاشی نیز این روایت را ذکر نموده است.
، ص: 405
تجزیه و ترکیب .... ص : 405
قوله تعالی: وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ ....
کلمه سمّاعون در این آیه شریفه خبر است براي مبتداي محذوف و تقدیرش چنین است هم سمّاعون و محتمل است که مبتداي
مؤخّر براي من الّذین هادوا باشد و جمله لم یأتوك صفت است براي کلمه قوم و محلا مجرور میباشد امّا جمله یحرّفون الکلم محلا
مرفوع و صفت است براي کلمه سمّاعون و بنظر برخی از مفسّرین کلمه سمّاعون محلا منصوب و حال است از ضمیر سمّاعون.
قوله تعالی: بِمَا اسْتُحْفِظُوا: حرف جرّ به الأحبار متعلّق است یعنی العلماء بما استحفظوا لکن بنظر زجاج تقدیر چنین است یحکمون
للتائبین من الکفر بما استحفظوا و جمله الّذین اسلموا صفت النبیّون است که همه آنان اسلام داشتند و تسلیم اوامر و نواهی الهی و
راضی بقضاء و تقدیرات حق بودند.
و جمله للذین هادوا ممکن است متعلّق بهدي و نور باشد یعنی تورات را نازل کردیم که هدي و نور باشد و ممکن است متعلّق به
یحکم باشد که نبیّوا حکم میکنند بتورات للذین هادوا.
قوله تعالی: وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها ضمیر علیهم راجع به یهود است و ضمیر فیها راجع به تورات است که در آیه قبل فرمودند: إِنَّا أَنْزَلْنَا
التَّوْراةَ ، ص: 406
و کلمه و الجروح قصاص شامل تمام اقسام جراحات میباشد زیرا جمع محلّی به الف و لام مفید عموم است و در جمله فهو کفّارة له
بنظر برخی از مفسّرین مرجع ضمیر مجنی علیه است یعنی عفو کفّاره گناهان اوست امّا بعضی مرجع ضمیر را جانی گرفتند و گفتند
کفّاره اوست که از قصاص یا دیه نجات پیدا میکند.
قوله تعالی: مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ کلمه مصدّقا حال است از کتاب و همچنین است کلمه مهیمنا.
گر چه برخی از مفسّرین نوشتهاند این کلمه حال است از الیک امّا صاحب مجمع مینویسد قول اوّل بهتر است زیرا بوسیله حرف
عطف نمیتوان حال را بر حال عطف نمود در حالیکه صاحب حال آنها مختلف باشد و امکان دارد کلمه مصدّقا را حال از پیامبر و
مهیمنا را نیز عطف بر آن دانست.
صفحه 180 از 214
قوله تعالی: وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ جمله ان احکم در این آیه مبارکه در محل نصب و عطف بر الکتاب میباشد و تقدیرش
ضمنا باید دانست که فعل امر میتواند صله (ان) حرف و ما بعدش « و انزلنا الیک الکتاب و ان احکم بینهم بما انزل اللّه » : چنین است
بمنزله یک کلمه است ولی کلمه الذي اسم ناقص و صله آن بمنزله صفت آن است و احتیاج به ضمیري است که بآن باز گردد. و
حکم الجاهلیۀ در اینجا مفعول به براي یبغون میباشد و کلمه حکما نیز تمیز نسبت است.
، ص: 407
[سوره المائدة ( 5): آیات 51 تا 53 ] .... ص :